05 oktober, 2006

لیوان را زمین بگذار


استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت.
آن را بالا گرفت که همه ببینند.
بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
شاگردان جواب دادند: 50 گرم، 100 گرم، 150 گرم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن نمی دانم دقیقا وزنش چقدر است.
اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید: اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می فافتد؟
یکی از شاگردان گفت: دستتان کم کم درد می گیرد.
استاد گفت: حق با توست.
حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگر دیگری جسارتا گفت: دست تان بی حس می شود، عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شود و مطمئنا کارتان به بیماذستان خواهد کشید.
همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلی خوب بود، ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه.
استاد گفت: پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ در عوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند.
یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت: دقیقا مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهنتان نگه دارید، اشکالی ندارد، اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهد آمد، اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.
فکر کردن به مشکلات زندگی مهم است، اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذاریم.
به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیریم، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خئاهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید.
دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری.

یا علی

Geen opmerkingen: