28 mei, 2009

نگاهی کوتاه به تصاویر متحرکی به اسم اخراجی های 2



اخراجی های دو هم آمد

و عجیب افتضاحی بود


درباره این تصویر متحرک نوشتن بسیار مشکل است چون برای نوشتن باید نکته ای باشد که بتوانی بر اساس آن کار را شروع کنی و این مجموعه تصاویر متحرک هیچ نیست


قبلا در مورد اخراجی های یک گفته بودم که فروش زیاد آن نشانه عدم شعور و درک زندگی و جنگ و انسانیت و عرف و اخلاق و .... است

گفته بودم که این ملتی که برای هر چیزی کوچکی یقه می دراند، وقتی کسی اینطور به شعورش توهین می کند، می رود و میلیونی این تصاویر متحرک را می بیند

کجا هستند آنهائی که اگر جائی کسی جوک با لهجه ترکی بگوید می خواهند جرش بدهند و این را علامت بی شعوری طرف می دانند، یکی بیاید و بگوید کدام جوک ترکی که شنیده است اینقدر سخیف و پست بوده است

در اخراجی های دو کار بسیار سخیفتر از اولیست

اینترنت را نگاه من، سری به وبلاگ ها و اتاق های چت بزن و ببین که این ملت فرهیخته چطور صبح تا شب سخت مشغولند تا کار بزرگ و مهم و بی نظیری انجام بدهند و چطور برای هر چیزی و هر نظری که هر کسی در یک وبلاگی یا سایتی گفته، عکس العملی حاضر و آماده کنند

حالا این انبان نوشته ها و مدعاها را داشته باش و ببین همین ملت که همیشه همه چیز را بهتر از همه می داند، فروش این تصاویر متحرک را به میلیارد می رساند و کمک می کند که سازنده آن خود را از همه طلبکار بداند و همه را برای اظهار نظری که می کنند دشمن بخواند و گیج بداند و با صدای بلند بگوید که: نه هیچ از هنر می فهمد و نه از سینما ( حالا چه کسی می تواند با این سازنده حالی کند که این تصاویر متحرک سینما نیستند )

نوشته این ساخته آنقدر مزخرف است که اگر قرار بود و اجازه آن را همه در این حد داشتند به در همین حد مبتذل هزاران می شد در ایران نوشت ( اما کو اجازه اش، تازه اگر اجازه اش هم بود آن کسی که همه چیز را زیر پا بگذارد و چشم هایش را ببندد و چنین چیزی را بنویسد شاید پیدا نمی کردی )

ساختن این تصاویر چیزی هم به نام کارگزدانی طلب نمی کند که اگر می کرد سازنده فهم کلمه کارگردان را داشت و می دانست که به کسی که فقط بتواند بگوید صدا، دوربین، حرکت، کارگردان نمی گویند

مشکل بزرگ من با این فیلم بازیگران آنند

آنهائی که قبلا کار کرده اند و با کارگردانان دیگر همکاری داشته اند، از آنها بعید بوده که در چنین سیرکی بازی کنند ( و شاید برای همین است که در این فیلم کسی به خودش زحمت بازی جلوی دوربین را هم نداده است )

عده ای می گفتند بازیگر اگر بازی نکند بس چطور نان بخورد؟ راستش من جوابش را نمی دانم، فقط هر وقت هر کس چنین توجیحی می کند یادم از نوشته اول کتاب نون و القلم ، جلال آل احمد می افتد که می گفت: زینهار که کلام را به خاطر نان نفروشی

هر صحنه این تصاویر پر از اشکال و منطقی، هنری و فکریست که درباره آن صحبت کردن و به آن پرداختن وقت زیادی می خواهد و ... که در این حقیر نیست

آخر فیلم نوشته ای می آید بدین مضمون:

این داستان ادامه دارد

و جائی خواندم که قرار است تئاتر آن هم ساخته شود

شاید مقصود همان است که در فیلم گفته شده: در داخل هواپیما آن خانم چادری بعد از صحبتش پشت بلندگو می گوید:

اگر پام رو زمین بود، می دادم همین آقای ده نمکی که می گن، چوب تو ...

این پیام فیلم است

اگر از تصاویر متحرک آقای ده نمکی همینطور اسقبال شود آیشان، چوب توی ...

27 mei, 2009

شهادت حضرت فاطمه (ع



شهادت حضرت فاطمه ( ع ) را تسلیت می گویم

کاش از قلبم به قبرش راه داشت
کاش زهرا هم زیارتگاه داشت

التماس دعا

یا علی

19 mei, 2009

درس زندگی 41


یکی از تعریف های موفقیت از نظر من این است: طوری زندگی کنید که دائم احساس لذت فراوان کنید و کمتر دچار رنج شوید و با توجه به شرایط زندگی تان کاری کنید که اطرافیانتان نیز طعم خوشی و لذت را بیشتر بچشند تا مزه سختی رنج و سختی
برای انجام این کار باید از رشد فکری برخوردار باشید و شوق کمک و خدمت در سر داشته باشید
با توجه به این تعریف، تا چه حد موفق هستید؟ برای اینکه امروز، از زندگی خود لذت ببرید و یا باعث شوید که نزدیکانتان بیش از پیش از زندگانی خود بهره مند شوند، چه می توانید بکنید؟

یا علی

09 mei, 2009

تئاتر دانشجوئی و دانشجوی تئاتری

تئاتر دانشجوئی یا دانشجوی تئاتری
شاید قبل از شروع می دانستم که نوشتن این چند خط می تواند فحش و بدبیراه و کلی نقل و نبات برایم همراه بیاورد، اما همان چند نفری که در دنیا مرا اتفاقی می شناسند می دانند که من متاسفانه هیچوقت از این بابت نترسیده ام و اگر عمری بدنیا باشد نخواهم ترسید
اما چندیست که درباره چشنواره دانشجوئی نوشته می شود و بحث می شود
امروز هم نوشته ای خواندم که نویسنده در آن از نظرات چند تن از اساتید دانشگاه و هنرمندان هم استفاده کرده است
مساله تئاتر از دیدگاه کلی آن از سالها پیش دارای مشکل و نارسائی است
تئاتر پیش از اینکه در چهارچوب یک سالن و اجرا قرار بگیرد یک اندیشه و یک احساس است و ارائه درست این اندیشه و احساس منوط به داشتن دانش و بیشتر از آن استعداد، علاقه و تلاش نیاز دارد و بس
هر کسی ( نمی گویم هنرمند، که هر که تئاتر کار می کند لزوما هنرمند نیست فقط کسی است که از بد حادثه و بیکاری و یا تشویش بقیه و یا مد به این کار می پردازد) که می خواهد تئاتر کار کند باید چیزی داشته باشد و یا لااقل سعی کند که پیدا کند و آن فهم این کلمه است : تئاتر
تئاتر دانشجوئی هم در این سالها به همین درد مبتلا شده است ( مسلما منظور این حقیر همه کارها و همه دانشجویان این رشته نیستند ) اما چیزی که باید روشن شود و در اصل روشن هست و ما معمولا آن را نمی خواهیم ببینیم این است این که در دانشگاه شعور تئاتر به کسی درس داده نمی شود و فقط اصول تئوری و آکادمیک آموخته می شود ( البته اگر آن هم آموخته بشود)

يدالله آقاعباسي، نمايشنامه‌نويس، مترجم و مدرس تئاتر
به طور كلي روحيه‌اي كه در مجموع و نه فقط در رشته تئاتر بلكه تمامي رشته‌هاي هنري وجود دارد به برنامه‌هاي غلط آموزشي و پايه‌هاي نادرست تربيت دانشجو باز مي‌گردد، اين‌كه دانشگاه‌هاي ما تنها تبديل شده‌اند به توليد فناوران هنري نه هنرمند. بنابراين وقتي دانشجو فارغ‌التحصيل مي‌شود اگر خيلي خوب هم كار كرده باشد، يك فناور‌خبره است.بزرگترين‌ آسيب‌تئاتر دانشجويي به سطح پايين آموزش و سطح پايين علمي استادان‌ اين‌ رشته ‌‌در‌دانشگاه‌ها بازمي‌گردد
سطح علمي پايين استادان اگر در يك كلام به دنبال مهم‌ترين آسيب تئاتر دانشجويي هستيم، بدون هيچ زياده گويي بايد اعتراف كنيم كه بزرگترين آسيب تئاتر دانشجويي به سطح پايين آموزش كه ناشي از سطح پايين علمي استادان اين رشته در دانشگاه‌هاست بازمي‌گردد

منوچهر اكبرلو، نمايشنامه‌نويس و مدرس تئاتر
يكي ديگر از آسيب‌ها و موانع پيشرفت تئاتر دانشجويي، به ضعف مبرم تئاتر حرفه‌اي ما باز مي‌گردد؛ جايي كه استادان و بزرگاني كه دانشجويان آنها را به عنوان الگو پذيرفته اند و كارهاي آنها را در تئاتر شهر دنبال مي‌كنند، به وضوح در مي‌يابند كه نوآوري و جسارت تنها فايده اش انزوا و مهجوري است در حالي كه با تقليد كوركورانه از آثار دست چندم و به تار و پود رسيده از شدت فرسودگي ذهنيات همين كله گنده‌هاي تئاتر مي‌توانند راهي به تئاتر حرفه‌اي كشور باز كنند و به قول معروف به موفقيت و غايت هدفشان برسند

این اصلا به آن معنی نیست که حالا دانشجویان باید همه دانش تئاتر را نادیده بگیرند و هر چه می خواند بر صحنه بیاورند با این ایده که ما فکر می کنیم که این درست است و آن نه و
ما باید در خودشان روحیه یادگیری، پشتکار، علاقه به دانستن و آماده بودن برای شنیدن ایده های دیگر را یاد بگیریم. باید خواند و خواند و خواند و دانست که خواندن به آدم چیزی را یاد نمی دهد به جز کلمات و اسمهای زیاد و بر اساس آن احساس فهمیدگی و غرور. با فهمیدن این کتاب هاست که کار شروع می کند به پیشرفت

امیدوارم که نظرم مغهوم باشد، اگر نبود که به گوشم می رسد

یا علی