29 februari, 2008

درس زندگی 29


هدف نهائی چیست؟
شاید این باشد که کار ارزشمندی انجام دهیم
پیدا کردن راهی برای کمک به دیگران( آنان که صمیمانه دوستشان می داریم) باعث می شود که در همه عمر، احساس سعادت کنیم
برای کسانی که بخواهند، وقت، انرژی، سرمایه و نیروهای خلاقه خود را در راه خیر صرف کنند، همیشه در این جهان جایی وجود دارد
امروز، چه عمل محبت آمیزی می توانید نسبت به فرد دیگری انجام دهید؟
هم اکنون تصمیم بگیرید، دست به عمل بزنید و از احساسی که پیدا خواهید کرد، لذت ببرید

یا علی

26 februari, 2008

اربعین امام حسین


اربعین هم آمد
امیدواریمان باید این باشد که امام حسین ما را به حسینی بودن قبول کرده باشد

یا علی

24 februari, 2008

فیلم پرنده ( پرش کننده


فیلم ( جامپر ) پرنده یا پرش کننده کاری از دوگ لیمان و محصول 2008 آمریکاست
فیلم هیچ چیز ندارد ، نه کشش، نه خط داستانی خوب و نه بازی چشمگیر، چند اسپشیال افکت کامپیوتری و دیگر هیچ
اگر به احترام نگاتیو نباشد فیلم را در نیمه رها می کنی
پرنده فیلمی است که بجای دیدن آن می توانی چای دبشی بگذاری و حالش را ببری

یا علی

15 februari, 2008

فیلم سنتوری

فیلم سنتوری نماد تمام نمای ما ایرانیان است

فیلم سنتوری را دیدم و دیدن آن را به همه پیشنهاد می کنم نه چون فیلم بی نظیری است که این بهترین فیلم داریوش مهرجوئی نیست، بلکه به این خاطر که چون آئینه تمام نمای ما ایرانیان است شاید باعث تلنگر و تغییری بشود
علی سنتوری نماد و سمبل ما ایرانیان است ( همه کارهایمان اشتباه است اما ادعاهایمان گوش فلک را کر می کند )
در فیلم می بینیم که علی در خانه افتاده است و زن جوانش می رود و با دادن کنسرت پول درمی آورد تا هم خرج خانه را بدهد و پول مواد علی را، اما قهرمان داستان ما هنوز ناراضی است و می خواهد تعیین کند که زنش نباید از چه کسانی پول بگیرد و این وسط مثل تمام ما ( هر کجا در این نوشته کلمه ما آمد مسلما منظور همه ایرانیها نیستند، منظور 99% از ایرانی ها هستند، پس شما خودتان را نارحت نکنید) می گوید: من غیرت دارم. و زنش در جواب خیلی واضح می گوید: اگر غیرت داشتی ترک می کردی. و علی سنتوری دست روی زنش بلند می کند که مسلما نشانه همان غیرت است و نه نداشتن همیت و عرضه برای انجام کار درست و زنش هم به حق از او می کند و می رود با یک نفر که آدم است ازدواج می کند
خصلت دیگر ما ایرانیها آنجا رو می آید که گلشیفته فراهانی در خیابان می گوید: ما از اینجا بدم میاد، از این مملکت خشن که همه را معتاد و بدبخت می کند. این جمله نشانگر خصلت ژنتیکی ماست که دیگران را دلیل همه چیزهای بدی می دانیم که اتفاق می افتند و برای همین است که ما همیشه معصومین و پاک و برای همین است که از فرط خوبی کاری نداریم انجام بدهیم الا توسط دیگران معتاد شدن، دروغ گفتن، سر همدیگر را کلاه گذاشتن و
در جای دیگری از فیلم خصیصه دیگری از ما رو می شود و آن جائی است که علی به پدرش می گوید: من نمی خواهم ترک کنم. و این خصیصه همان عدم انجام هر کار درستی است که بدلیل لزوم داشتن برنامه و فکر و دقت و حوصله ما هیچوقت از عهده آن تا الآن برنیامده ایم
در قسمتی از فیلم وقتی علی سنتوری خانه و کاشانه را بالاجبار ترک می کند و در حاشیه یک پارک زندگی کثیف و مزخرف و بیچاره ای را می گذراند، می بینیم که از غذای خودش به دیگر معتادان هم می دهد و این همان پنهان شده پشت خصیصه های خوب است برای اینکه از کارهای منطقی راحت بتوانیم بگریزم. همیشه همینطور بوده است، بجای آنکه همدیگر را کمک کنیم تا مشکلاتمان را حل کنیم و قدمی بجلو برداریم ،همدیگر را در همان راه اشتباهی که داریم مواظبت و تقویت می کنیم ،با این رویه که در حالی که هیچ نداریم به همدیگر کمک می کنیم، ولی چرا ما این کار را می کنیم؟ ما می ترسیم که اگر اینکار را نکنیم یکی از همین آدمها، خدای ناکرده کار درستی انجام دهد و ما نتوانیم و مورد سرزنش مردم قرار بگیریم
همه ما ( منظورم همان 99% است) مثل علی سنتوری با خاطراتمان خوشیم و بس، برایمان فرق نمی کند که عشقمان را از دست بدهیم، خانمان را از دست بدهیم، دوستانمان را از دست بدهیم، همه چیزمان را از دست بدهیم، فقط کافیست که خاطرات خوبی از زندگی در ذهن ما مانده باشد
(قسمتهائی از متن در بالا که زیر آنها خط کشیده شده از خود فیلم گرفته شده اند)
بار دیگر تماشای این فیلم را به همه توصیه می کنم، هر چند که بازی گلشیفته فراهانی خوب نیست و گاهی بهرام رادان به سمت تیپ سازی می رود

یا علی

13 februari, 2008

روز والنتاین

از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که من نه تنها از روز والنتاین خوشم نمی آید که متنفر هم هستم
دلیل آن هم واضح است که اگر ما آنقدر بیشعور باشیم و ابراز علاقه ای را که باید در تمام سال داشته باشیم بکذاریم برای این روز که آنهم توسط کمپانی های بزرگ درست شده برای اینکه محصولات خودشان را بفروشند، ما نه تنها عاشق و دوستدار یکدیگر نیستیم بلکه آدمها بی منطقی هستیم که می خواهیم ادای آدمهای چیز فهم و پر احساس را دربیاوریم
عکس بالا را آورده ام برای این دسته از مردم و عکس های پائین را برای مردمی که دوست دارند بفهمند روز والنتاین
چه روزیست و باید در این روز احساست را چگو نه و به چه کسی و چطور بیان کنی
یا علی

11 februari, 2008

سریال مردان آنجلس


فرصتی دست داد تا دو قسمت از سریال مردان آنجلس را ببینم
این سریال بر اساس داستان اصحاف کهف نوشته و ساخته شده است
خدا را شکر می کنم که هر چه ما گفتیم و بقیه توجه نکردند مدتها بعد بر همگان معلوم شد
یکی از آنها این بود که ما در ایران و حالا حالا ها نباید سریال و فیلم مذهبی و جنگی بسازیم
مردان آنجلس یکی از همین مواردی است که نباید ساخته می شد
چند مورد کوچک این سریال را می آورم
صداگذاری بسیار بد
بازی های بدتر
طراحی گریم و صحنه بسیار نامناسب و آماتوری
یکسان نبودن زبان استفاده شده
حرکات ها و میزانسن های غلو شده، باسمه ای و تئاتری
نداشتن ایجاز(که برای چنین سریالی از نان شب واجبتر بوده است) اگر درست شنیده باشم که 11 یا 12 قسمت است الآن می توانم پیش بینی کنم که می شد آن را در 2 یا 3 قسمت ساخت
آنقدر بد است که نمی توانی تصورش را بکنی
اما از آنجا که می خواهم ببینم داستان تعریف شده از اصحاب کهف در این سریال چگونه آمده شاید مجبور شوم آن را دنبال کنم
اگر هم اینکار را کردم شما هم خواهید شنید

یا علی

05 februari, 2008

سریال ساعت شنی


سریال ساعت شنی را دیدم
چیز بدی نبود، البته در مقایسه با بقیه خوب هم بود
خط های مختلف داستانی آن گاهی بسیار زائد و طولانی است
گاهی این خط ها از کنار هم می گذرند و گاهی کمرنگ و بی اثر به نظر می آیند
ورود به مقوله های اجتماعی اگر با آگاهی وتحقیق نباشد و مثل این سریال شلوغ شود چیزی بدنبال ندارد بجز همین موج شلوغی و برانگیختگی الکی که الآن بین بینندگان ایجاد شده است
این مجموعه نقطه قوت خود را فقط از بازی بازیگران می گیرد
اسم بهار ارجمند را هم در تیتراژ دیدم اما متاسفانه او را پیدا نکردم
بازی برزو ارجمند در این سریال خوب است
اما بازی کتایون ریاحی در نقش مش دریا و بازی بسیار خوب و گیرای نسرین مقانلو در نقش مینا نقاط برجسته این سریال هستند
قبلا هم گفته ام که سینمای ایران دو کار را نباید انجام بدهد
یکی ساخت فیلم و سریال تاریخی است و دیگری ساخت فیلم و سریال جنگی و الآن معتقدم که تا ایجاز و مختصرگوئی را یاد نگرفته ایم سریال هم نباید بسازیم
این سریال برای من قابل قبول بود اگر سازندگان آن شعور چیزی را که ساخته بودند داشتند اما متاسفانه اینگونه نیست
مثلی هست که می گوید گاوی نه من شیر می دهد و بعد لگدی می زند و ظرف شرها را واژگون می کند
جمله ای در آخرین بخش این سریال آمده است که به مثابه همان لگد گاو است
در آخرین قسمت وقتی رویا نیموریان کنار تخت مهشید نشسته است قبل از اینکه او را به اتاق عما ببرند می گوید: ... خاک زیر پای تو مثل مهر کربلا است، می شه بهش قسم خورد ...!
برای خودم، برای شما، برای همه متاسفم، اگر این سریال قرار است کار خوبمان باشد!

یا علی