31 december, 2005

زن از نظر شیمی و طرز تهیه آن



زن در طبيعت کمتر به صورت آزاد موجود است و بيشتر به صورت ترکيب با عناصری ، مانند انيدريد تکبر و سولفات خودبينی و ناز در منازل يافت می شود
تاريخچه کشف زن
کاشف اين عنصر ، پرفسور «آدم» است که در تاريخ نوکیا 6600 برای اولين بار با اين عنصر برخورد کرده و در راه اين کشف زحمات فراوانی متحمل شده و با تمام کوششهايی که به عمل آورده هنوز نتوانسته جنس و خواص اصلی اين عنصر را پيدا و درک کند /حتی گفته شده که دهن پرفسور آدم در این راه سرویس شده است/
طرز تهيه زن
برای تهيه اين عنصر کافی است مقداری اکسيد اسکناس و نيترات پژو دویست و شش را در سولفات ويلا مخلوط کرده و دو کاخ طلای ۲۴ عيار به عنوان مهريه و کمی کلريد خواهش (همون التماس) به عنوان شيربها اضافه شود!
پس از ترکيب اين مواد ، گاز عشوه و سولفور ناز متصاعد می شود و بعد از ميعان به صورت عشق ، زن در خانه رسوب می کند!
بعضی از دانشمندان و متفکران معتقدند چنانچه مقداری از عصاره ء چرب زبانی به عنوان کاتاليزور استفاده شود ، نتيجه کار بهتر خواهد بود
خواص فيزيکی زن
بسيار شکننده است! از جنس نرم و حساس می باشد و به سرعت تحت تاثير محيط و احساسات قرار می گيرد! هر گاه مقداری اسيد خشونت و کربنات سوزآوری به اسم «هوو» به آن اضافه شود فورا ذوب شده و به صورت بيکربنات اشک جاری می شود
خواص شيميايی زن
بعضی از انواع اين عنصر ميل شديدی به ترکيب شدن با کلرات کرم آفتاب و سولفات روژ و استات ريمل دارند و پس از انجام واکنشات غلیظ ، به خيال خودشون قابل تحمل ميشن!!!
برخی از انواع اين عنصر ناخالص بوده و همراه سيليکات است و در آن خورده شيشه يافت می شود و خاصيت شوهر آزاری پيدا می کند! برای خالص کردن آن کافی است عنصر ناخالص را در يک محيط سر بسته مانند اتاق بانيترات کتک و کربنات غضب ترکيب نموده و از اين عمل نيم مول گاز جيغ و نيم مول گاز فرياد که غلظت آن برابر ماده اوليه است متصاعد می شود و عنصر به حالت رسوب در کف اتاق ته نشين می شود!
سپس اگر به آن مقداری اکسيد محبت اضافه شود به حالت ماده اوليه باز می گردد
توصيه ايمنی... هرگز با اِین عنصر(زن) یکی بدو نکنید که نتیجه خوبی
نمیدهد
/ ستاره/
{یا علی}

29 december, 2005

توقع


تا حالا شده دل ات مثل سگ گرفته باشد؟

مال من شده

تا حالاشده بدون اینکه اصلا کاری کرده باشی و استحقاقی داشته باشی از کسی متوقع باشی؟

من هستم

دیشب دلم مثل سگ گرفت

دنبال چیزی می گشتم که دردم را آرام کند یادم افتاد می توانم گله و شکایت کنم

می دانستم که کاری نکرده ام و مستحق چیزی نیستم

ولی با تمام اینها به امیرالمومنین

و

حضرت فاطمه

و

امام حسین

گله کردم

و گفتم: می دانم که کاری نکرده ام اما مهر شما را داشته ام و اگر کسی نداند شما می دانید

به نقل از خواجه عبدالله انصاری گفتم: کاسنی اگر تلخ است از بوستان است

و هادی اگر بد است از دوستان

هر چند که این هادی بی معرفت باشد و هر چند که... به هر حال مهر شما را دارد

راستش دلم برای خودم سوخت

با خودم فکر کردم اگر آنها مرا نخواهند چه خواهد شد و از من چه می ماند

تا بعد

(یا علی)

17 december, 2005

ما چاکریم

قبلا خدمت همه دوستان عرض کرده بودم که چه بلائی سر وبلاگ قبلی آمد
به هر حال توانستیم یکجوری که خودمان هم نمی دانستیم می شود آرشیو وبلاگ قبلی را پیدا کردیم
وسعی می کنم که هر چه زودتر آن را بگذارم توی این چند تائی را پیدا نکردم که یک جورهائی حذف شده بود(!)
این شما و این ...

{ یا علی }

13 december, 2005

تولد امام رضا مبارک

تولد امام رضا بر همه مبارک باد



اگر اینجا کلیک کنی می توانی حالی ببری

تولد امام رضاست . شما می توانید هر کس را خواستید به حساب من مهمان کنید

{ یا علی }

سیاسی



با عذر تقصیر از تاخیر که دلیلی نداشت و ندارد و نخواهد داشت بجز تن لشی آمدم تا چیزگی بنویسم
بدون اینکه زنی داشته باشم و کاری و مشغله ای و ... آنقدر درگیرم که باورت نمی شود ( حق هم داری ) ولی اینطوری است
بعضی وقتها با خودم می گویم اگر چیزهائی را که می خواهم( اگر وقت شد ) را اینجا بعنوان یادآوری بنویسم تا بعدا توی رودبایستی گیر کنم و بنویسم فکر خوبی است . بر همین اساس الان اینجا می نویسم که می خواهم چیزی در مورد تعداد افراد سیاسی زندانی کشیده و شکنجه شده ایرانی در خارج از کشور بنویسم .
راستش به عقل من بعضی وقتها جور در نمی آید ( حالا چرا باید هر چیزی با عقل من جور در بیاید خودش مساله
دیگری است که شاید بعدا به آن پرداخته شود )
نمی دانم چطور می شود در خارج از کشور ایران اینقدر آدم سیاسی زندانی شده و شکنجه دیده داشت و هنوز با این همه آدم فهمیده این همه بین ایرانیان خارج از کشور مشکل داشت و چرا این آدم هائی که برای شعورهای بالایشان و درک و فهم زیادیشان از مسائل شکنجه شده اند و زندان را تحمل کرده اند در خارج از کشور به آدم های منفعل و زبونی بدل می شوند ( مسلما نه همه و شما که این را می خوانید از الآن بدانید که جر همان نه همه ها هستید پس ناراحت نشوید با شما نیستم و خواندن را ادامه بدهید (
که همه کاری از آنها انتظار می رود. کلک می زنند - نارو می زنند - تا آتجا که بتوانند همهدیگر را خراب می کنند - برای هم به ناحق پاپوش درست می کنند - پشت سر همدیگر نه فقط صحبت که تهمتهائی می زنند که به عقل هیچ بنی بشری جور در نمی آید و ...
و با تمام نکات بالا بعضی وقتها آدم خیلی از سیاسیون را که می بیند دلش برایشان می سوزد که متاسفانه که جائی پیر کرده اند که نه راه پس دارند و نه راه پیش.
راه پس ندارند برای اینکه اعلام کرده اند سیاسی هستند و حالا باید سر حرفشان بایستاند هر چند قبلا دروغ گفته باشند و راه پیش هم ندارند برای اینکه شعور این کار را ندارند پس همنطور منفعل می مانند که می مانند که می مانند.
گاهی با خودم فکر می کنم که برای بعضی ها این کار های و فعالیت های سیاسی خارج از کشور به گونه ای فرار از مشکلات شخصی است که این آدم ها با آن درگیرند مثل خانه و خانواده و باز فکر می کنم که اگر یک هو وضعیتی پیش بیاید که این آدم ها نتوانند فعالیت هائی را انجام می دهند ادامه بدهند درست مثل فیلم های فارسی سابق هر روز صبح آنها را می بینی که با بیرجامه سبد و یا پلاستیک خرید دستشان است و با لیستی که عیال به آنها داده است از این فروشگاه به آن فروشگاه می روند تا ببینند که کجا مثلا چائی را ریال ارزانتر می دهد و در همین میان دلخوشیش را دیدن ویترین مغازه هاست را هم ارضاء کند و بعد از چند ساعت برگردد و جای دیشلمه هورت بکشد و داستانها روز نامه ها و محلات ایرانی را ورق بزند و داستان های دنباله دار آنها را دنبال کند و ...


آنقدر هست که مثنوی هفتاد من کاغذ می شود اگر حوصله ای برای گفتن باشد . به هر حال از خدا می گویم : خدایا من هیچ وقت سیاسی نبوده ام ( با معانی بالا ) پس نگذار که به آن هم مبتلا شوم
آمین یا رب العالمین
{ یا علی }