23 februari, 2010

عید الزهرا مبارک

عیدالزهرا به همه دوستداران حضرت فاطمه مبارک باد


یافاطمه! لعن قاتلت روزی ماست
یا رب نکند که رزق ما کم گردد
یا علی

14 februari, 2010

روز والنتاین




امروز روز والنتاین است که من به آن اعتقاد ندارم و دلیلش را قبلا همین جا نوشته ام

اما از آنجا که قرار نسیت همه به حرف من بکنند و یا مثل من فکر کنند

امروز توسط پست یک دسته گل هم برای ما به همین مناسب رسید

حالا بعدا ته و توی فرستنده اش را در میاورم


یا علی

13 februari, 2010

شهادت امام رضا


آمده ام، آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده


ای حرمت ملجأ درماندگان

دور مران از در و راهم بده


لایق وصل تو که من نیستم

اذن به یک لحظه نگاهم بده


لشگر شیطان به کمین من است

بی کسم ای شاه پناهم بده


یا علی

12 februari, 2010

نگاهی کوتاه به فیلم کتاب قانون



راستش از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که اگر در این دور و زمانه فیلم خوب یا کمی خوب در سینمای ایران ساخته بشود باید کلاهماتن را بالا بیندازیم
توفیقی دست داد تا فیلم کتاب قانون را ببینم که، کلی درباره آن شنیده بودم
با دیدن این فیلم ذهنیت اینکه بتوانم بفهمم سازهنده آن چه چیزی را دنبال می کرده است به جانم افتاد
هر چه فیلم را بیشتر بالا و پائین می کنم کمتر چیزی از آن دست می آید
قرار است بفهمیم مسلمانی ما نقش بر آب است
قرار است بفهمیم همه ایرانی ها، آدم های گیج، بی شعور، نفهم و ... هستند
قرار است بفهمیم که می توانیم فیلم هندی بسازیم
قرار است بفهمیم که اگر در فیلم هر چه را به هر شکلی بیاوریم، مجاز است و مردم نمی فهمند و اگر هم متوجه بشوند، خب شده اند
قرار است بفهمیم
هیچ فرقی نمی کند که ما قرار است چه بفهمیم، این فیلم فیلم خوبی نیست، برای اینکه مردم ایران را احمق، ابله، هرزه، بی شعور و ... نشان می دهد( حالا بگذریم که واقعا ما ایرانی ها اینطور هستیم یا نه)
در فیلم تمام ایرانی هائی که می بینیم اسمشان مسلمان است، از گروه کارشناسانی که به خارج می روند که همه آنها یا گوشت خوک می خورند یا مشروب یا هر چیز دیگری که علی الظاهر برای مسلمان استفاده از آن درست نیست و یا کارهائی که کنند که حماقت از آن می بارد ( اینها قشر تحصیل کرده و روشنفکر ما هستند )
درایران همه که همه مسلماناند و علی الظاهر همه چیز را به جا می آورند ولی در باطن هیچ ( حالا شاید از اینها به علت نداشتن سواد مدارک بالا و زدن حرفهای قلمبه سلنبه بتوان گذشت کرد ولی اینها هم خودشان یک قشر از جامعه هستند که علی الظاهر فقط زنان شامل آن می شوند )
بقیه مردم هم که در این فیلم به عنوان کسبه و اهل محل نشان داده شده اند هم وضع بهتری ندارند
خب حالا باید بنشینیم و گریه کنیم بر این وضعیت(ببینید حضرت عباسی، یک بام و دو هوا نمی شود) یا ما باید این فیلم و محتوا و پیام آن را قبول کنیم که در این صورت دیگر هیچ وقت و هیچ کجا نباید از نژاد فرهیخته ایرانی که همه چیز را، در همه مورد از همه بیشتر می داند صحبت کنیم
یا اینکه به حال خودمان تاسف بخوریم که چرا فیلم سازان به خودشان اجازه می دهند با مردم اینکارها را بکنند. واقعا در ایران ما مهندس و تحصیل کرده درست و حسابی(آدم) نداریم؟
واقعا تمام مذهبیون ما همینطورند؟
واقعا ما در جامعه اینقدر عقب افتاده هستیم؟
البته فقط این نیست
در این فیلم حتی تازه مسلمان شده که فیلم بر اساس و حول محور او می چرخد هم مسلمان درستی نیست، او در فروشگاه محصولاتی را تاریخ آن گذشته است را به سطل آشغال می اندازد و این تصرف در مال مردم است و در اسلام درست نیست، امر به معروف و نهی از منکر خودش کلی قوائد و دستور دارد و کسی که اینکار را می کند باید شرایطی داشته باشد، برای همین هم اکثر این گشت های خیابانی کارشان درست است و تاثیری هم ندارند. جدای از همه نظریه پردازی های فمینیستی ( این را نوشتم که خوانندگان بدانند ما هم از این کلمات بلدیم ) این خانم تازه مسلمان شده که خیلی هم مقید است( لااقل آنطور که نشان داده می شود) نمی تواند همینطور بدون اطلاع و خبر از شوهرش جدا شود و برود و این یعنی اینکه اسلام او هم درست نیست
البته در این فیلم به اندازه کافی مواد فیلم هندی وجود دارد از همان لحظه آشنائی در رستوران در بیروت یا جستجوی دختر در مسجد و شهر و ....... و در نهایت پایان خوش فیلم. لزوم هم شکل بودن همه اهالی و ساکنان و بقیه افراد به آقای توانا ( پرویز پرستوئی) جدای ز اینکه هیچ بنیادی ندارد و آمده تا چاشنی کمدی فیلم را زیاد کند از طرف دیگر می تواند نشان دهنده صفاتی مانند حماقت، بد اخلاقی، دورغ گوئی و بقیه صفات رذیله آقای توانا باشد
به هر حال اگر فیلم را ندیده ای به دیدنش نمی ارزد، اگر هم دیده ای که شرمنده دیگر دیر شده است
یا علی