25 augustus, 2019

نگاهی کوتاه به کتاب - بیرون در





بیرون در کار جدیدی در قالبی نو از محمود دولت آبادی است که در وحله اول خواننده کارهای دولت آبادی را کمی شوکه می کند. این تک کاراکتری بودن و ذهنیات تو در تو کمتر، به این شکل در آثار او یافت می شود.
البته در این داستان هم مثل اکثریت قریب به اتفاق داستانها امروزی کلیشه حرف زدن از زندان و زندانی تکرار شده است ( حالا ما اصلا الآن کار نداریم در کدام زمان و رژِیم )
داستان کشش های زیبائی دارد که مسلما با وجود نویسنده ای چون دولت آبادی عجیب نیست
نکته ای که مرا در این کار مثل اغلب کارهای او به نشاط وادار می کند، ساختن و آوردن کلمان و واژگان جدید و نو است. این از آن کارهای تقریبا منحصر به فرد اوست

خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد می کنم تا از ذهنیت اینکه دولت آبادی فقط می تواند داستان های بلند و رمان بنویسید، بیرون بیائید

یا علی

03 augustus, 2019

نگاهی کوتاه به سریال - سلام آقای مدیر



این سریال بد است، یا بقولی بسیار بد است
مجموعه ای از بدی ها و ناکارآمدی ها و نابلدی ها
نویسندگی آن بد است
کارگردانی آن بد است
طراحی صحنه آن بد است
کار دوربین و تروکاژ های بصری آن بد است
بازیهای آن بد است
نویسندگی آن بد است برای اینکه هنوز برای نویسنده آن روشن نشده که نوع سریالهای عارفانه که هر چه بگوئی طرف برایت یک کتاب شعر عرفانی بخواند سر آمده است. برای اینکه تقریبا همه کارکتر ها، بدون فکر ، عصبی، روانی، دارای عکس العملل های غیر منطقی و بی معنا و بی ربطند. برای اینکه هنوز متوجه نیست هر معلولی باید یک علتی داشته باشد (درست و حسابی )
کارگردانی آن بد است برای اینکه، وقتی انتخاب بازیگران بد و اشتباه باشد یعنی کارگردان کارش را بلد نیست، وقتی همه صحنه ها و دیالوگ ها با تاخیر و مکث فراوان انجام می گیرند یعنی کارگردان ذهنیتی از ریتم ندارد و کارش بد است. صحنه های زد و خورد آن بدجور بچه گانه از کار در آمده است
طراحی صحنه بد است برای اینکه فکر کرده اند اگر یک نیمکت در گوشه ای بگذاری و دو نفر با لباس سفید از جلوی دوربین رد بشوند یعنی بیمارستان ساخته اند.
فیلمبرداری و جلوه های تصویری آن بد است برای اینکه اگر می خواهیم از پرده سبز استفاده کنیم و یا از وسیله حمل ماشین باید به همسانی حرکت ماشین و سرعت و جهت های توجه کنیم. همه ماشین ها در هر حال و وضعیت و موقعیتی که هستند با سرعت 5 کیلومتر حرکت می کنند.
بازی ها بد است، بدجور، یعنی بازی خوب در ان سریال نمی بینی، ولی دو تا از نقش آفرینان از بقیه خیلی بدتر و عقب ترند و متاسفانه تقریبا نقش های اساسی را هم به عهده دارند: روزبه حصاری در نقش امیر علی صدرا و سالار بابابیگلو در نقش شاهین امیرآقائی
مسلما این سریال از کلیشه های سریال های دیگر هم خالی نیست مانند:
پخش آهنگهای قدیمی ایرانی در خانه ها، آدمهای بدبخت، روانی، ضعیف، شل و وار رفته، که همین ها موجب شده دعای هر روز ما این باشد که ان شاء الله فیلم ها و سریالهائی که در ایران ساخته می شوند، نمائی از جامعه ایران نباشد
در هر حال این سریال قابل دیدین نیست و هرکار دیگری به دیدن این سریال ارجحیت دارد
البته این سریال یک خوبی هم داشت و آن اینکه من دیگر مطمئن شدم تلویزیون سریال ها را دقیقه ای می خرد، برای همین است که یک سریال که می تواند در 4 قسمت تمام شود گاهی 30 قسمت طول می کشد
در این آخر هم برای اینکه یک سرمایه گذار پیدا شود که پول مفت بدهد و ما هم یک سریال بسازیم، صلوات
(لازم به گفتن نیست که چشم بسته ازاین چیزی که در موردش صحبت کردیم بهتر می شود)


یا علی