08 januari, 2005

انسانیت. شعور. تحصیلات

امروز در هفته نامه نيمروز چاپ انگلستان مطلبی از سياوش اوستا خواندم درباره دکتر علی شريعتی.

در اين مقاله مطالب زيادی آمده که من برای روشن شدن موضوع گزيده قسمتهائی از آن را می آورم.

.......................

۱- شريعتی شعر هم می گفته است و برای کسانی از جمله محمد نخشب ، محمد مصدق ، معين فر که هنوز در قيد حيات است هم شعر سرائيده است ولی خانواده اش برای اينکه نکند اشعار وی در مدح افراد از اعتبار او بکاهد از چاپ شعرهايش جلوگيری کردند.

۲- او کمتر از ۱۰ کتاب نوشته است و بقيه نوارهای پياده شده اوست.

۳- ...به گفته پدرش قلم و زبانی ساحرانه داشت، بسيار قادر و توانا بود که از هيچ کوهی برفی بسازد و همه را شيفته خود کند، اما تناقض و غير علمی بودن در نوشته ها و گفته هايش بسيار ملموس است، حتی ديروز دختر وی طی نطقی در تهران اعتراف کردکه: حرف های دکتر شريعتی جمع نقيضين می باشد. همزيستی وجوه متضاد در تفکرات شريعتی...تنوع و تکثر سرگيجه آور...از درون افکار او صد جور آدم منتسب به وی بيرون می آيد.

۴- محمد قوچانی نويسنده روزنامه شرق نيز در نوشته ای تقريبا همين حرف ها را درباره شريعتی می زند: ما هر چه که بخواهيم از فکر شريعتی می توانيم دربياوريم، مدافع انقلاب اسلامی، پيروی از اصلاحات، حکومت دينی، ترور و مبارزه خشونت آميز، سکولاريسم و عرفان... همه گروه ها می توانند هوادار او باشند چون، نهضت آزادی، مجاهدين انقلاب (حتی مجاهدين خلق){جمله داخل پرانتز هم از قوچانی است}انصار حزب ا... و ملی مذهبی ها ، همه خود را هوادار شريعتی می دانند...باب نقد شريعتی از سال ها پيش در ايران باز شده است. تجليل از شريعتی نه، بلکه تحليل آثار او، همانطور که دکتر سروش گفته است... شريعتی گراها روحانيت را به قدرت رساندند و باز هواداران او همانها را ترور کردند...شريعتی گراها گاهی اسلام گرا و گاهی ملی گرا و گاهی دمکراسی گرا و گاهی جمهوريخواه هستند... روشنفکران جديد جدی ترين منتقدان شريعتی بوده و هستند.

۵- واقعا اين همه برداشت متضاد در تفکر شريعتی يعنی چه؟ پاسخ آن را کسانی دارند که از نزديک با او آشنا بوده اند.شريعتی هرگز يک انديشه پايه ای و استواری نداشت، خود او نمی دانست که چه می خواهد، فقط خوب حرف می زد و می توانست ساعت ها حول يک موضوع صحبت کند بدون آنکه به خود آن موضوع بپردازد. بعنوان مثال کتاب فاطمه فاطمه است. يک سخنرانی ۲ ساعته بهسطلاح درباره فاطمه زهرا...از اول تا آخر کتاب ذره ای اطلاعات و آگاهی درباره فاطمه زهرا به شما نمی دهد...

۶- ما که آنموقع طرفدار شريعتی بوديم نه تاريخ را می شناختيم و نه فرانسه و پاريس راو نه اسلام را و از همه مهمتر شخصيت کسی را مرشد ما بود و در سخن گفتن ماهر و ساحر بود...

...................

و خيلی چيزهای ديگر

و همه موارد اين مقاله مرا به ياد صحبت هايم با دوستی می اندازد حدود ۱۲ يا ۱۳ سال قبی که هر چه می گفتم باور نمی کرد و همچنان شريعتی را مانند پيامبری بدون اشتباه می دانست، حتی وقتی به او گفتم که کتابی به انتخاب خود بياورد با هم آن را مرور کنيم تا شايد بتوانيم به نکات قابل ملاحظه ای در آن برسيم که درست نيست باور نکرد و...

و همه آنها به نظر من از آنموقع شروع می شود که ما تحصیلات و شعور را ملازم يکديگر بدانيم.فکر کنيم هر که درس خوانده باشد لزوما شعور دارد و همه چيز عالم جهان را می داند و می فهمد.

مادربزرگ مرحومم می گفت: شعور به درس خواندن نيست به فهم چگونگی معيارها و رفتارهای اجتماعی است که آنها را هم بر اساس دقت و توجه به زندگی و رابط آن درک و کشف می کنيم ولاغير. برای همين گاهی آدم بيسواد (بقول بعضی ها دهاتی) را می بينی که درک و شعورش از بسياری از دکترها بيشتر است. آدم در مدرسه و دانشگاه علم ياد می گيرد و نه شعور. خوشا بحال آنکه بتواند شعور اجتماعی خود را که بر اساس تربيت، شخصيت و خوآگاهی پيدا کرده با اين علم در هم آميزد.

اميدوارم که همواره مواظب اينگونه قهرمان پروری ها باشيم.

باقی بقايتان

{ يا علی }

Geen opmerkingen: