18 april, 2017

نگاهی کوتاه به کتاب - عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک







این کتاب از جمله آن کتابهائی بود که به پیشنهاد یکی کتابفروش در ایران خریدم، بعد از مطالعه آن متاسفانه دارم به این نتیجه می رسم که کتاب هم در ایران دارد به سرنوشت فیلم و تئاتر مبتلا می شود

این کتاب روش هذیانگونه دارد (یا به قول امروزی ها که هر چیز غیر عادی را مدرن می نامند، روش داستان پردازی مدرن دارد) ولی متاسفانه گاهی یادمان می رود که نوشته امان هر چقدر هم مدرن باشد به این معنی نیست که بی قانون است و هر چه و هر جور که نوشتی درست است

کتابها در ایران علی الظاهر دیگر ویراستاری هم نمی شوند که این کتاب هم از آن مستثنی نیست (شاید اگر ویراستاری می شد ارتباط بیشتری با خواننده اش پیدا می کرد)

... آب می آورد می ریخت(،) آب می آورد می ریخت توی بشکه ...

... شمس اینها ... (این پسوند اینها اصلا محاوره ایست و در صورت نوشتن آن اینا نوشته می شود وگرنه در جای خودش قرار نمی گیرد و حس را منقطع می کند)

... حوالی سالهای شصت و هفت ...  (این دیگر احتیاج به توضیح ندارد که کجایش اشتباه است)

اشتباه دیگر نویسنده شاید این باشد که امر بر او هم مشتبه شده که اگر مثل فیلم ها هی فحش و بد و بیراه بنویسد می شود یک نویسنده رئالیست، نه بزرگوار هنرمند همیشه آن وقتی هنرمند بوده که بتواند بدون استفاده از کثافات حرفش را بزند و همه منظور و مقصود را بفهمند و درک کنند

... ما که رفتیم بقیه هم ...
ش...ش تند
مستراح
همه ...ه همه دهاتی همه کله خر ...

مشکل دیگر این کتاب این است که با مسئولیت واژه سازی در زبان فارسی را هم به عهده گرفته 

هژده بجای هجده

جمله بیاد ماندین هم ندارد که برایتان بنویسم

به قول صمد بهرنگی: هر نوشته ای به یک بار خواندن نمی ارزد

یا علی

Geen opmerkingen: