31 maart, 2008
درس زندگی 30
30 maart, 2008
کتاب باغ پیامبر و سرگردان - جبران خلیل جبران
کتاب باغ پیامبر و سرگردان
نوشته: جبران خلیل جبران ترجمه: آرش حجازی
قبلا بطور جسته گریخته چیزهائی از جبران خوانده بودم، چندی پیش فرصتی دست داد تا یکی دو تا از کارهایش را از اول تا آخر بخوانم
خوبی دنیا همیشه این بوده که مردم نظرات مختلف داشته اند
یکی از چیزی خوشش می آید و دیگری نه
کتاب هم از همین موارد است
سالهاست که نام و القاب و مدارک بالا و غیره مرا مرعوب نمی کند و بدون ترس از بزرگی نویسنده، کارگردان و محقق، نوشته ای را می خوانم و یا فیلمی را می بینم و گاهی نظرم را می نویسم یا جائی آن را اظهار می کنم
خلیل جبران نویسنده بزرگی است
اما به نظر این بزرگ باید بتواند برای خودش را نشان بدهد و گرنه تمجید های دیگران او را برای من بزرگ نمی کند
کتاب باغ پیامبر و سرگردان چیز خاصی ندارد
دو قطعه از کتاب:
صفحه 27- دریغ بر ملتی که سیاست مدارش روباه، فیلسوفش تردست و هنرش، هنر وصله و پینه و تقلید است
صفحه 28- دریغ بر ملتی که تکه تکه شده و هر تکه خود را ملتی می داند
دو بخش دارد: بخش اول آن تکه هائی هذیان گونه است در مورد کسی است که اصطلاحا او را پیامبر یا المصطفی می نامد و بخش دوم شامل قطعات کوچکی است که شامل نظرات و داستان های پند آموز است که تو هر کجای دیگر هم می توانی نمونه آنها را پیدا کنی ( وقتی بگذار و کمی وبلاگ گردی کن ) مشابه آن ها را بسیار پیدا خواهی کرد
در آخر کتاب بجز شنیدن چند نصیحت چیز دیگری عایدت نمی شود
از آنجا که من این کتاب را به زبان اصلی نخوانده ام، نمی توانم نظری در مورد چگونگی ترجمه آن بدهم ولی اشتباهات چاپی و گاه گاهی دستوری آن متقاعدم می کند ک این کتاب برای چاپ بعدی احتیاج به یک ویراستاری با دقت دارد
اگر این کتاب را نخوانده ای ( به نظر من ) چیزی را از دست نداده ای پس آن را نخوان، باید هنوز کتاب خوب برای خواندن وجود داشته باشد
یا علی
28 maart, 2008
عذاب
خفقان آرد اگر آید و بیرون نرود
در بالای این مطلب هم عکسی گذاشتم که کمکت کند تا درک کنی این مهمان ما چه جور چیزی بود
19 maart, 2008
سال نو و عید الزهرا
07 maart, 2008
روزهای عزا
04 maart, 2008
کتاب خرده جنایت های زناشوهری
لیزا:درسته، ما همدیگه رو دوست داریم، ولی به طرز بدی دوست داریم. خداحافظ
یا علی