15 februari, 2008

فیلم سنتوری

فیلم سنتوری نماد تمام نمای ما ایرانیان است

فیلم سنتوری را دیدم و دیدن آن را به همه پیشنهاد می کنم نه چون فیلم بی نظیری است که این بهترین فیلم داریوش مهرجوئی نیست، بلکه به این خاطر که چون آئینه تمام نمای ما ایرانیان است شاید باعث تلنگر و تغییری بشود
علی سنتوری نماد و سمبل ما ایرانیان است ( همه کارهایمان اشتباه است اما ادعاهایمان گوش فلک را کر می کند )
در فیلم می بینیم که علی در خانه افتاده است و زن جوانش می رود و با دادن کنسرت پول درمی آورد تا هم خرج خانه را بدهد و پول مواد علی را، اما قهرمان داستان ما هنوز ناراضی است و می خواهد تعیین کند که زنش نباید از چه کسانی پول بگیرد و این وسط مثل تمام ما ( هر کجا در این نوشته کلمه ما آمد مسلما منظور همه ایرانیها نیستند، منظور 99% از ایرانی ها هستند، پس شما خودتان را نارحت نکنید) می گوید: من غیرت دارم. و زنش در جواب خیلی واضح می گوید: اگر غیرت داشتی ترک می کردی. و علی سنتوری دست روی زنش بلند می کند که مسلما نشانه همان غیرت است و نه نداشتن همیت و عرضه برای انجام کار درست و زنش هم به حق از او می کند و می رود با یک نفر که آدم است ازدواج می کند
خصلت دیگر ما ایرانیها آنجا رو می آید که گلشیفته فراهانی در خیابان می گوید: ما از اینجا بدم میاد، از این مملکت خشن که همه را معتاد و بدبخت می کند. این جمله نشانگر خصلت ژنتیکی ماست که دیگران را دلیل همه چیزهای بدی می دانیم که اتفاق می افتند و برای همین است که ما همیشه معصومین و پاک و برای همین است که از فرط خوبی کاری نداریم انجام بدهیم الا توسط دیگران معتاد شدن، دروغ گفتن، سر همدیگر را کلاه گذاشتن و
در جای دیگری از فیلم خصیصه دیگری از ما رو می شود و آن جائی است که علی به پدرش می گوید: من نمی خواهم ترک کنم. و این خصیصه همان عدم انجام هر کار درستی است که بدلیل لزوم داشتن برنامه و فکر و دقت و حوصله ما هیچوقت از عهده آن تا الآن برنیامده ایم
در قسمتی از فیلم وقتی علی سنتوری خانه و کاشانه را بالاجبار ترک می کند و در حاشیه یک پارک زندگی کثیف و مزخرف و بیچاره ای را می گذراند، می بینیم که از غذای خودش به دیگر معتادان هم می دهد و این همان پنهان شده پشت خصیصه های خوب است برای اینکه از کارهای منطقی راحت بتوانیم بگریزم. همیشه همینطور بوده است، بجای آنکه همدیگر را کمک کنیم تا مشکلاتمان را حل کنیم و قدمی بجلو برداریم ،همدیگر را در همان راه اشتباهی که داریم مواظبت و تقویت می کنیم ،با این رویه که در حالی که هیچ نداریم به همدیگر کمک می کنیم، ولی چرا ما این کار را می کنیم؟ ما می ترسیم که اگر اینکار را نکنیم یکی از همین آدمها، خدای ناکرده کار درستی انجام دهد و ما نتوانیم و مورد سرزنش مردم قرار بگیریم
همه ما ( منظورم همان 99% است) مثل علی سنتوری با خاطراتمان خوشیم و بس، برایمان فرق نمی کند که عشقمان را از دست بدهیم، خانمان را از دست بدهیم، دوستانمان را از دست بدهیم، همه چیزمان را از دست بدهیم، فقط کافیست که خاطرات خوبی از زندگی در ذهن ما مانده باشد
(قسمتهائی از متن در بالا که زیر آنها خط کشیده شده از خود فیلم گرفته شده اند)
بار دیگر تماشای این فیلم را به همه توصیه می کنم، هر چند که بازی گلشیفته فراهانی خوب نیست و گاهی بهرام رادان به سمت تیپ سازی می رود

یا علی

Geen opmerkingen: