05 februari, 2008

سریال ساعت شنی


سریال ساعت شنی را دیدم
چیز بدی نبود، البته در مقایسه با بقیه خوب هم بود
خط های مختلف داستانی آن گاهی بسیار زائد و طولانی است
گاهی این خط ها از کنار هم می گذرند و گاهی کمرنگ و بی اثر به نظر می آیند
ورود به مقوله های اجتماعی اگر با آگاهی وتحقیق نباشد و مثل این سریال شلوغ شود چیزی بدنبال ندارد بجز همین موج شلوغی و برانگیختگی الکی که الآن بین بینندگان ایجاد شده است
این مجموعه نقطه قوت خود را فقط از بازی بازیگران می گیرد
اسم بهار ارجمند را هم در تیتراژ دیدم اما متاسفانه او را پیدا نکردم
بازی برزو ارجمند در این سریال خوب است
اما بازی کتایون ریاحی در نقش مش دریا و بازی بسیار خوب و گیرای نسرین مقانلو در نقش مینا نقاط برجسته این سریال هستند
قبلا هم گفته ام که سینمای ایران دو کار را نباید انجام بدهد
یکی ساخت فیلم و سریال تاریخی است و دیگری ساخت فیلم و سریال جنگی و الآن معتقدم که تا ایجاز و مختصرگوئی را یاد نگرفته ایم سریال هم نباید بسازیم
این سریال برای من قابل قبول بود اگر سازندگان آن شعور چیزی را که ساخته بودند داشتند اما متاسفانه اینگونه نیست
مثلی هست که می گوید گاوی نه من شیر می دهد و بعد لگدی می زند و ظرف شرها را واژگون می کند
جمله ای در آخرین بخش این سریال آمده است که به مثابه همان لگد گاو است
در آخرین قسمت وقتی رویا نیموریان کنار تخت مهشید نشسته است قبل از اینکه او را به اتاق عما ببرند می گوید: ... خاک زیر پای تو مثل مهر کربلا است، می شه بهش قسم خورد ...!
برای خودم، برای شما، برای همه متاسفم، اگر این سریال قرار است کار خوبمان باشد!

یا علی

Geen opmerkingen: