تئاتر دانشجوئی یا دانشجوی تئاتری
شاید قبل از شروع می دانستم که نوشتن این چند خط می تواند فحش و بدبیراه و کلی نقل و نبات برایم همراه بیاورد، اما همان چند نفری که در دنیا مرا اتفاقی می شناسند می دانند که من متاسفانه هیچوقت از این بابت نترسیده ام و اگر عمری بدنیا باشد نخواهم ترسید
اما چندیست که درباره چشنواره دانشجوئی نوشته می شود و بحث می شود
امروز هم نوشته ای خواندم که نویسنده در آن از نظرات چند تن از اساتید دانشگاه و هنرمندان هم استفاده کرده است
مساله تئاتر از دیدگاه کلی آن از سالها پیش دارای مشکل و نارسائی است
تئاتر پیش از اینکه در چهارچوب یک سالن و اجرا قرار بگیرد یک اندیشه و یک احساس است و ارائه درست این اندیشه و احساس منوط به داشتن دانش و بیشتر از آن استعداد، علاقه و تلاش نیاز دارد و بس
هر کسی ( نمی گویم هنرمند، که هر که تئاتر کار می کند لزوما هنرمند نیست فقط کسی است که از بد حادثه و بیکاری و یا تشویش بقیه و یا مد به این کار می پردازد) که می خواهد تئاتر کار کند باید چیزی داشته باشد و یا لااقل سعی کند که پیدا کند و آن فهم این کلمه است : تئاتر
تئاتر دانشجوئی هم در این سالها به همین درد مبتلا شده است ( مسلما منظور این حقیر همه کارها و همه دانشجویان این رشته نیستند ) اما چیزی که باید روشن شود و در اصل روشن هست و ما معمولا آن را نمی خواهیم ببینیم این است این که در دانشگاه شعور تئاتر به کسی درس داده نمی شود و فقط اصول تئوری و آکادمیک آموخته می شود ( البته اگر آن هم آموخته بشود)
يدالله آقاعباسي، نمايشنامهنويس، مترجم و مدرس تئاتر
به طور كلي روحيهاي كه در مجموع و نه فقط در رشته تئاتر بلكه تمامي رشتههاي هنري وجود دارد به برنامههاي غلط آموزشي و پايههاي نادرست تربيت دانشجو باز ميگردد، اينكه دانشگاههاي ما تنها تبديل شدهاند به توليد فناوران هنري نه هنرمند. بنابراين وقتي دانشجو فارغالتحصيل ميشود اگر خيلي خوب هم كار كرده باشد، يك فناورخبره است.بزرگترين آسيبتئاتر دانشجويي به سطح پايين آموزش و سطح پايين علمي استادان اين رشته دردانشگاهها بازميگردد
سطح علمي پايين استادان اگر در يك كلام به دنبال مهمترين آسيب تئاتر دانشجويي هستيم، بدون هيچ زياده گويي بايد اعتراف كنيم كه بزرگترين آسيب تئاتر دانشجويي به سطح پايين آموزش كه ناشي از سطح پايين علمي استادان اين رشته در دانشگاههاست بازميگردد
منوچهر اكبرلو، نمايشنامهنويس و مدرس تئاتر
يكي ديگر از آسيبها و موانع پيشرفت تئاتر دانشجويي، به ضعف مبرم تئاتر حرفهاي ما باز ميگردد؛ جايي كه استادان و بزرگاني كه دانشجويان آنها را به عنوان الگو پذيرفته اند و كارهاي آنها را در تئاتر شهر دنبال ميكنند، به وضوح در مييابند كه نوآوري و جسارت تنها فايده اش انزوا و مهجوري است در حالي كه با تقليد كوركورانه از آثار دست چندم و به تار و پود رسيده از شدت فرسودگي ذهنيات همين كله گندههاي تئاتر ميتوانند راهي به تئاتر حرفهاي كشور باز كنند و به قول معروف به موفقيت و غايت هدفشان برسند
این اصلا به آن معنی نیست که حالا دانشجویان باید همه دانش تئاتر را نادیده بگیرند و هر چه می خواند بر صحنه بیاورند با این ایده که ما فکر می کنیم که این درست است و آن نه و
ما باید در خودشان روحیه یادگیری، پشتکار، علاقه به دانستن و آماده بودن برای شنیدن ایده های دیگر را یاد بگیریم. باید خواند و خواند و خواند و دانست که خواندن به آدم چیزی را یاد نمی دهد به جز کلمات و اسمهای زیاد و بر اساس آن احساس فهمیدگی و غرور. با فهمیدن این کتاب هاست که کار شروع می کند به پیشرفت
امیدوارم که نظرم مغهوم باشد، اگر نبود که به گوشم می رسد
یا علی
شاید قبل از شروع می دانستم که نوشتن این چند خط می تواند فحش و بدبیراه و کلی نقل و نبات برایم همراه بیاورد، اما همان چند نفری که در دنیا مرا اتفاقی می شناسند می دانند که من متاسفانه هیچوقت از این بابت نترسیده ام و اگر عمری بدنیا باشد نخواهم ترسید
اما چندیست که درباره چشنواره دانشجوئی نوشته می شود و بحث می شود
امروز هم نوشته ای خواندم که نویسنده در آن از نظرات چند تن از اساتید دانشگاه و هنرمندان هم استفاده کرده است
مساله تئاتر از دیدگاه کلی آن از سالها پیش دارای مشکل و نارسائی است
تئاتر پیش از اینکه در چهارچوب یک سالن و اجرا قرار بگیرد یک اندیشه و یک احساس است و ارائه درست این اندیشه و احساس منوط به داشتن دانش و بیشتر از آن استعداد، علاقه و تلاش نیاز دارد و بس
هر کسی ( نمی گویم هنرمند، که هر که تئاتر کار می کند لزوما هنرمند نیست فقط کسی است که از بد حادثه و بیکاری و یا تشویش بقیه و یا مد به این کار می پردازد) که می خواهد تئاتر کار کند باید چیزی داشته باشد و یا لااقل سعی کند که پیدا کند و آن فهم این کلمه است : تئاتر
تئاتر دانشجوئی هم در این سالها به همین درد مبتلا شده است ( مسلما منظور این حقیر همه کارها و همه دانشجویان این رشته نیستند ) اما چیزی که باید روشن شود و در اصل روشن هست و ما معمولا آن را نمی خواهیم ببینیم این است این که در دانشگاه شعور تئاتر به کسی درس داده نمی شود و فقط اصول تئوری و آکادمیک آموخته می شود ( البته اگر آن هم آموخته بشود)
يدالله آقاعباسي، نمايشنامهنويس، مترجم و مدرس تئاتر
به طور كلي روحيهاي كه در مجموع و نه فقط در رشته تئاتر بلكه تمامي رشتههاي هنري وجود دارد به برنامههاي غلط آموزشي و پايههاي نادرست تربيت دانشجو باز ميگردد، اينكه دانشگاههاي ما تنها تبديل شدهاند به توليد فناوران هنري نه هنرمند. بنابراين وقتي دانشجو فارغالتحصيل ميشود اگر خيلي خوب هم كار كرده باشد، يك فناورخبره است.بزرگترين آسيبتئاتر دانشجويي به سطح پايين آموزش و سطح پايين علمي استادان اين رشته دردانشگاهها بازميگردد
سطح علمي پايين استادان اگر در يك كلام به دنبال مهمترين آسيب تئاتر دانشجويي هستيم، بدون هيچ زياده گويي بايد اعتراف كنيم كه بزرگترين آسيب تئاتر دانشجويي به سطح پايين آموزش كه ناشي از سطح پايين علمي استادان اين رشته در دانشگاههاست بازميگردد
منوچهر اكبرلو، نمايشنامهنويس و مدرس تئاتر
يكي ديگر از آسيبها و موانع پيشرفت تئاتر دانشجويي، به ضعف مبرم تئاتر حرفهاي ما باز ميگردد؛ جايي كه استادان و بزرگاني كه دانشجويان آنها را به عنوان الگو پذيرفته اند و كارهاي آنها را در تئاتر شهر دنبال ميكنند، به وضوح در مييابند كه نوآوري و جسارت تنها فايده اش انزوا و مهجوري است در حالي كه با تقليد كوركورانه از آثار دست چندم و به تار و پود رسيده از شدت فرسودگي ذهنيات همين كله گندههاي تئاتر ميتوانند راهي به تئاتر حرفهاي كشور باز كنند و به قول معروف به موفقيت و غايت هدفشان برسند
این اصلا به آن معنی نیست که حالا دانشجویان باید همه دانش تئاتر را نادیده بگیرند و هر چه می خواند بر صحنه بیاورند با این ایده که ما فکر می کنیم که این درست است و آن نه و
ما باید در خودشان روحیه یادگیری، پشتکار، علاقه به دانستن و آماده بودن برای شنیدن ایده های دیگر را یاد بگیریم. باید خواند و خواند و خواند و دانست که خواندن به آدم چیزی را یاد نمی دهد به جز کلمات و اسمهای زیاد و بر اساس آن احساس فهمیدگی و غرور. با فهمیدن این کتاب هاست که کار شروع می کند به پیشرفت
امیدوارم که نظرم مغهوم باشد، اگر نبود که به گوشم می رسد
یا علی
Geen opmerkingen:
Een reactie posten