پايگاه اينترنتي مركز اطلاعرساني بينالمللي خاورميانه موسوم به «IMAMC»، موفق به انجام مصاحبهاي با «مردخاي وانونو» اسرائيلي كه بيست سال پيش اقدام به افشاي تأسيسات توليد تسليحات اتمي اين رژيم در «ديمونا» زده بود، شده و اين مصاحبه را در شماره اخير اين پايگاه منتشر كرد.
«كريستوفر لارسون» خبرنگار اين پايگاه در ابتداي مصاحبه مينويسد: در حالي كه ما شاهد انواع فشارها براي به تعليق در آوردن فعاليتهاي هستهاي ايران هستيم، شاهد بيتوجهي كامل در زمينه فعاليتهاي حجيم تسليحات اتمي اسرائيل ميباشيم و هيجكس نسبت به فعاليت تسليحات هستهاي اسرائيل، حساسيتي نشان نميدهد.
مدرخاي به خاطر احساس مسئوليتي كه بر وجدان او سنگيني ميكرد، به قيمت از دست دادن آزادي خود، بيست سال پيش اقدام به افشاي مركز توليد تسليحات هستهاي اسرائيل در ديمونا كرد. اين كار وي باعث ربوده شدن او به وسيله «موساد» در رم، انتقال او به اسرائيل و محكوم شدن به هجده سال زندان به جرم جاسوسي و خيانت شد.
خبرنگار: پيش از هر چيز، از اينكه به ما وقت داديد و اين مصاحبه را قبول كرديد، تشكر ميكنم.
(مردخاي وانونو با تواضع سري تكان ميدهد)
خبرنگار: شما در سال 1954 در مراكش متولد شدهايد، چرا خانواده شما به اسرائيل مهاجرت كرد؟
وانونو: خانواده من همچون بيشتر خانوادههاي يهودي مراكشي در آن زمان به اسرائيل مهاجرت كردند.
خبرنگار: آيا تربيت مذهبي در زندگي شما نقش زيادي داشت؟
وانونو: مطمئنا، من در يك خانواده يهودي كاملا مذهبي به دنيا آمدهام و مرا از همان ابتدا به مدرسه مذهبي يهوديان فرستادند ولي من از همان اوان جواني نسبت به تربيت يهودي شروع به انتقاد كردم و بعضي از آنها را قبول نداشتم.
خبرنگار: كمي در مورد ايام كودكي خود برايمان بگوييد.
وانونو: در آن زمان ما در «بير شوا» زندگي ميكرديم. در اين شهر، محلهاي فقيرنشين بود كه يهوديان مراكشي در آنجا زندگي ميكردند. خانواده من هم در آنجا اسكان كرده بود و ما خيلي فقير بويم. تنها سرگرمي من، فوتبال بازي با بچههاي محل بود. كار ديگري نداشتيم.
خبرنگار: شما جند خواهر و برادر هستيد؟
وانونو: من در يك خانواده پرجمعيت متولد شدهام؛ ما يازده خواهر و برادر هستيم، من فرزند دوم هستم. من براي بزرگ كردن فرزندان ديگر، به پدر و مادرم كمك زيادي ميكردم. در آن زمان من در عين حال در مدرسه شاگرد خوبي بودم. در هجده سالگي دوره دبيرستان را تمام كردم.
خبرنگار: بعد از دبيرستان چه تحصيلاتي داشتيد؟
وانونو: پس از دبيرستان، سه سال در ارتش بودم و در بيتاللحم مربي سربازان تازهوارد بودم. پس از اتمام اين دوره نظامي، وارد دانشگاه شدم. در آنجا ليسانس فيزيك را گرفتم و پس از اخد مدرك ليسانس در مركز اتمي ديمونا مشغول كار شدم و اين كار به مدت 9 سال ادامه داشت. در اين مدت همزمان در دانشگاه به تحصيل فلسفه و جغرافيا ادامه ميدادم.
خبرنگار: جگونه در اين مركز تسليحاتي استخدام شديد؟
وانونو: يك آگهي در روزنامهها ديدم كه در آن از جوانان براي استخدام دعوت شده بود. به عنوان داوطلب، يك پرسشنامه را پر كردم و بعد در محل آن را در دفتري تحويل دادم و بعد ازآن مشغول كار شدم، به همين سادگي!
خبرنگار: در آن زمان در مورد «ديمونا» چه ميدانستيد؟
وانونو: همينقدر ميدانستم كه در اين مركز، فعاليتهاي تسليحات انمي جريان دارد. چيز زيادي بيش از اين نميدانستم. بعضي از روزنامهها هم مينوشتند كه احتمالا در اين مكان در حال ساختن بمب اتم هستند.
خبرنگار: آيا بعضي از همكاران شما ميدانستند كه در حال ساخت بمب اتم هستند؟
وانونو: منظورتان افرادي است كه در مركز «ديمونا» كار ميكردند؟
خبرنگار: بله.
وانونو: در محلي كه من كار ميكردم، يعني در ساختماني كه ما بوديم، مطمئنا همه در جريان بودند، چراكه در آنجا مواد لازم براي ساخت بمب اتم توليد ميشود؛ يعني پلوتونيوم. از سوي ديگر، هر كسي كمترين اطلاعاتي در زمينه اتمي داشته باشد، ميداند كه پلوتونيوم فقط براي ساخت بمب اتم تهيه ميشود. «ديمونا» يك منطقه كاملا محرمانه ميباشد و همين، نشاندهنده اين است كه در اينجا تسليحات خاصي توليد ميشود كه اين چنين سري نگه داشته ميشود. در نتيجه كساني كه در آنجا كار ميكنند، به خوبي ميدانند كه در اين محل بمب اتم ميسازند نه تنها افرادي كه مستقيما در توليد پلوتونيوم كار ميكنند، بلكه همه افراد شاغل در اين مركز، از آن اطلاع دارند.
خبرنگار: شغل شما در «ديمونا» چه بود؟
وانونو: كار من توليد پولوتونيوم بود. ما پلوتونيوم را از بقيه مواد راديواكتيو مثل اورانيوم جدا ميكرديم و آن را به ساختمان مجاور كه دستگاه الكتريكي هستهاي داشت، ميفرستاديم. كار من در واقع، توليد پلوتونيوم بود و ما دقيقا ميدانستيم كه چه مقدار از مواد را توليد ميكنيم و با آن ميتوان چند كلاهك هستهاي ساخت.
خبرنگار: از چه زماني سياست اسرائيل در مورد تسليحات هستهاي براي شما سؤالانگيز شد؟
وانونو: از همان ابتدا من به اين مسئله انتقاد داشتم ولي ميخواستم بيشتر بدانم كه اسرائيل در حال ساخت چه نوع سلاحي ميباشد. به مرور فهميدم كه ما در حال توليد پلوتونيوم هستيم و با اين مقدار مواد هستهاي چه تعداد كلاهك هستهاي را ميتوان مسلح كرد. در عين حال ميديدم كه اسرائيل در اين مورد چگونه به مردم خود و دنيا دروغ ميگويد. درواقع زماني كه متوجه شدم با پلوتونيوم توليدي چه تعداد بمب اتم را ميتوان مسلح كرد و من در اين كار سهيم هستم، شروع به انتقاد از اين سيستم كردم.
خبرنگار: چه زماني تصميم به افشاي اين موضوع گرفتيد؟
وانونو: بعدها، اول شروع كردم در محيط دانشگاه كارهاي سياسي انجام دهم. من در دانشگاه از مردم فلسطين پشتيباني ميكردم. زماني كه اسرائيل در سال 1982 به لبنان حمله و بخشي از آن را اشغال كرد، مخالفت خود را با آن اعلام كردم. چيزي كه بيشتر باعث فكر كردن من شد، زماني بود كه در سال 1981، اسرائيل مركز اتمي غيرنظامي را در عراق بمبباران كرد. در آن زمان من هنوز در مركز تسليحات «ديمونا» كار ميكردم. به خود ميگفتم كه چگونه است ما در اينجا در حال توليد سلاح هستهاي و بمب هستيم و در همين حال در جاي ديگر، يك مركز غيرنظامي اتمي كه كار آن صلحآميز است را به بهانه عاري نگه داشتن خاورميانه از سلاح هستهاي، بمباران ميكنيم و به دنيا دروغ ميگوييم.
به خود گفتم، روزي از اينجا خواهم رفت و مسائل اينجا را افشا خواهم كرد. سه يا چهار سال پيش از ترك مركز تسليحاتي ديمونا بود، نقشه خاصي براي اين كار نداشتم ولي اين را خوب ميدانستم كه روزي آن محل را ترك خواهم كرد و هر آنچه در آنجا بود را افشا خواهم كرد.
خبرنگار: آيا فكر ميكنيد كساني باشند كه در مركز تسليحاتي ديمونا بخواهند مثل شما عمل كنند؟
وانونو: نه، بيشتر كساني كه در آنجا كار ميكنند، صهيونيست خالص هستند و به دولت اسرائيل اعتماد صد درصد دارند. شايد كساني باشند كه موافق اين سياست نباشند، ولي حرفي نخواهند زد.
خبرنگار: به خاطر همين اسرائيل را ترك كرديد؟
وانونو: پس از اينكه از مركز تسليحاتي «ديمونا» استعفا دادم، تصميم گرفتم به آمريكا بروم ولي سفري به آسياي دور، به كشورهاي تايلند و نپال كردم و در كوههاي هيماليا روزها سفر كردم. پس از آن به بانكوك و بالاخره به استراليا رفتم و در سيدني، مسيحي شدم.
خبرنگار: چه چيزي باعث شد كه شما مسيحي شويد؟
وانونو: همانطور كه قبلا گفتم، از سن شانزده سالگي نسبت به آموزشهاي يهوديت انتقاد داشتم، تصميم داشتم از اين مذهب خارج شوم. تا سن سي سالگي اين وضعيت ادامه داشت. سؤالات زيادي در موارد گوناگون اين آيين داشتم تا اينكه تمام آنچه را كه در مغز من كرده بودند، خارج كرده و از اين مذهب خودم را خلاص كرده و آزاد شدم. پس از آن تصميم گرفتم كه ديگر هرگز به اسرائيل برنگردم و زندگي تازهاي را آغاز كنم.
خبرنگار: دوستان يهودي شما وقتي فهميدند كه شما مسيحي شديد، چه واكنشي نسبت به شما داشتند؟
وانونو: كسي از موضوع خبر نداشت، چون ميدانستم آنان از اين موضوع خوششان نخواهد آمد. تنها يكي از برادرانم را در جريان گذاشتم، ولي وقتي كه مرا از رم ربودند و به اسرائيل آوردند، همه متوجه مسيحي شدن من شدند. آنها از اين امر ناراحت شدند و خيلي تلاش كردند كه من دوباره يهودي شوم.
خبرنگار: چه چيزي باعث شد كه شما مطالب خود را در «سانديتايمز» لندن ارائه دهيد؟
وانونو: همانطور كه پيشتر گفتم، اسرائيل تمام دنيا را فريب ميدهد و من به خاطر كاري كه داشتم، ميدانستم كه سالانه اسرائيل 40 كيلو پلوتونيوم خالص توليد ميكرد. با اين مقدار مواد هستهاي، ميتوان سالانه 10 بمب اتمي ساخت.
به نظر من، اسرائيل بيش از اندازه سلاح اتمي توليد كرده و امكان دارد اين سلاح را به طور غيرمنتظره، عليه كشوري استفاده كند. ميخواستم از بكارگيري سلاح اتمي به وسيله اسرائيل عليه يك كشور ديگر جلوگيري كنم.
خبرنگار: مسئولان «سانديتايمز» لندن حرفهاي شما را باور كردند؟
وانونو: عكسهايي را كه از مركز تسليحاتي «ديمونا» به طور مخفيانه گرفته بودم، به ايشان دادم تمام اطلاعاتي را كه ثابت ميكرد، اسرائيل پلوتونيوم توليد ميكند را در اختيار آنها قرار دادم. آنها يك دانشمند اتمي را مأمور مصاحبه با من كردند تا اينكه اسناد و مدارك مرا قبول كردند. آنها چندين بار مدارك مرا كنترل كردند.
خبرنگار: براي كنترل اسناد، چه مدت وقت صرف كردند؟
وانونو: حدود يك ماه؛ ولي قبل از اينكه مدارك من در روزنامه منتشر شود، اسرائيل افدام به ربودن من در «رم» كرده بود و مصاحبه من با اين روزنامه، چند روز پس از ربوده شدن من انجام شد.
خبرنگار: چگونه «سيندن»، جاسوس «موساد» را ملاقات كرديد؟
وانونو: يك شب در لندن قدم ميزدم، با او سلاموعليكي اتفاقي داشتم و از همانجا باب دوستي را با من شروع كرد.
خبرنگار: با هم تصميم گرفتيد به رم برويد؟
وانونو: بله، با هم سوار هواپيما شديم و به محض رسيدن به رم، مرا ربودند.
خبرنگار: عدم واكنش جهاني نسبت به ربودن شما به وسيله «موساد»، باعث شگفتي شما نشد؟
وانونو: جرا اين امر شديدا باعث نااميدي من شد. جهانيان، از رم گرفته تا واشنگتن، از لندن تا استكهلم، همگي در اين مورد سكوت مطلق كردند. هيچ كس توجهي به من نكرد، هيچكس از من دفاع نكرد. اين حالت تا به امروز ادامه دارد. هيچ دولتي راجع به من صحبت نميكند، نه در مورد من و نه در مورد آنچه كه من گفتم.
خبرنگار: به نظر شما، چرا اينقدر از اسرائيل ميترسند؟
وانونو: من فكر ميكنم اسرائيل يك مشكلي براي همه شده است. امروز دنيا نه ميداند چه بگويد و نه ميداند چه بكند! براي اينكه اسرائيل از اين پس تعداد زيادي بمب اتم در اختيار دارد. اسرائيليها خود را خيلي قوي ميدانند هيج باكي هم ندارند كه فلان دولت در مورد آنها چه بگويد. هيچ كس ـ در هر مقامي از قدرت كه باشد ـ نميتواند بگويد كه اسرائيل چه بايد بكند.
خبرنگار: شما فكر ميكنيد كه اسرائيل حاضر به استفاده از بمبهاي اتم خود باشد؟
وانونو: به نظر من، اسرائيل آماده استفاده از آنها بود ولي پس از افشاگريهاي من، تمام جهان در جريان اين موضوع قرار گرفت و دولتها نخواهند گذاشت كه اسرائيل از اين سلاح آنگونه كه ميخواهد، استفاده كند.
خبرنگار: يك افسر اسبق «موساد» اعلام كرده بود كه اسرائيل در نظر داشت، شما را بكشد ولي اين كار را نكردند براي اينكه يك يهودي نميتواند يك يهودي را بكشد و به همين دليل شما را به هجده سال زندان محكوم كردند. در مورد اين مدت طولاني محكوميت، نظرتان چيست؟
وانونو: مرا به جرم جاسوسي و خيانت محكوم كردند. من جاسوسي نكردهام، اطلاعاتي را به «سانديتايمز» دادم، آنان بايد مرا به خاطر مصاحبه با يك روزنامه محكوم ميكردند ولي قاضي مرا به جرم جاسوسي محكوم كرد. مرا به يك دوره طولاني و سخت محكوم كردند. اگر اسرائيل مرا حذف فيزيكي نكرد، نه به خاطر اين بود كه يهودي يك يهودي را نميكشد بلكه براي اين بود كه نميدانستند پس از افشاگري من و آگاهي افكار عمومي جهان، با من چگونه رفتار كنند.
«موساد» هر وقت كه بخواهد و هرجا كه بخواهد، خيلي از يهوديان را كشته و ميكشد. آنها بيشتر اين كار را در خفا انجام ميدهند و بقيه را همانطور كه بين خودشان رسم است، ميكشند و اعلام ميكنند كه سكته كرده است. همين افراد «موساد» بودند كه «اسحاق رابين» را كشتند. اينكه «يك يهودي، يك يهودي را نميكشد»، مزخرفي بيش نيست.
خبرنگار: در مورد دادگاهي كه شما را محاكمه كرد، فكر ميكنيد دادگاه به طور منصفانه كار خود را انجام داد؟
وانونو: مطمئنا كه نه، دادگاه من در پشت درهاي بسته انجام ميشد. من بودم و وكيل من و قاضي اجازه سؤال از دولت را نداشت كه مجبور بود به دادگاه بيايد و چواب بدهد كه چگونه اسرائيل 200 سلاح اتمي را مخفي كرده و چرا اقدام به توليد بمب هيدروژني كرذه است؟
من در دادگاه همه اينها را گفتم. ما درخواست حضور «شيمون پرز» را كرديم. ما ميخواستيم از وي سؤال كنيم چگونه وي اعلام ميكند كه مركز «ديمونا» يك مركز غيرنظامي و تحقيقاتي است ولي تا آن زمان در اين مركز دويست بمب اتمي توليد شده بود!
هيچكدام از درخواستهاي ما برآورده نشد. زماني كه قاضي اجازه سؤال كردن نداشته باشد، چگونه اين دادگاه را ميتوان منصفانه تلقي كرد؟! دوسوم دوران محكوميت من در سلول انفرادي گذشت، اين چه حكمي است؟
خبرنگار: حرفي براي گفتن داريد؟
وانونو: من بيش از هجده سال از عمرم را در زندان گذراندم. من بيش از دوسوم دوران محكوميت خود را در سلول انفرادي گذراندم، من رنج زيادي را متحمل شدم. امروز انتظار دارم كه دنيا به من كمك كند تا آزادي خود را به دست آورم. من از زندان هجده ساله آزاد شدم ولي در زندان ديگري به نام «اسرائيل» زنداني هستم. آرزو دارم كه روزي بتوانم اين زندان را براي هميشه ترك كنم.
از تمام كشورهايي كه براي آزادي بشر تلاش ميكنند، ميخواهم، اسرائيل را وادار كنند تا مرا از اين زندان آزاد كند تا بتوانم در راه صلح جهاني، با انسانهاي ديگر كار كنم.
{ يا علی }
Geen opmerkingen:
Een reactie posten